خب عروسی دایی کوچیکه هم تمام شد و برگشتیم خونه هامون
این تعطیلات چن روزه همه رفتیم شهرستان و دورهم بودیم و خوش گذشت
عکسای قشنگی هم گرفتم اما کم بود
ولی چقدررر خرج شد برای این عروسی
واقعا احساس پوچی میکنم که این همه پول دادیم ارایشگاه و اخرشم اونجور که دلم میخواست نشد
ینی واقعا این ارایشگاها شورشو دراوردن
و من بیشتر حالم از بیمارستان کوفتی بهم میخوره با این چندرغاز حقوق و شرایط سخت استخدامی و گزینش که اخرشم با این همه کار و شیفت دادن میان زیرابتو میزنن !
از استخدام شدن متنفر شدم
فقط کاره ازاد !
عروسی هم خوب بود کلی رقصیدیم فامیلا بودن و خوش گذشت
ولی به خاطر کفش پاشنه بلند پاهای من که داغون شد دیگه کفاشمو یه دراوردم و رفتم وسط
لباسمم خیلی بلند بود کل سالنو جارو کرد
موهامم یه وری اونوری بود که خوشم نمیاد و اصلا به دلم نبود
کلا موهامو دوس داشتم شلخته تر باشه
ارایش هم که با اون هزینه میتونستیم کلی لوازم ارایشی خوب بگیریم و قشنگ تر به سلیقه ی خودمون ارایش کنیم
اینم شد یه تجربه که دیگه ارایشگاه نرم !
خلاصه اینکه خستگی عروسی بیشتر بود
از یک رفتیم ارایشگاه تا ۹ شب اخرم هی میگفتن یه ساعت دیر اومدین !!
واقعا حالمو بهم میزنه این چیزا !
برچسب : نویسنده : 7frghbtf بازدید : 33